قال شهيده

ساخت وبلاگ
شاید میخواستی اینهمه مدت اینجوری ادامه بدمکه به این نقطه برسم که برای هیچی اصرار نکنم، چون همه چی اونجوری میشه که تو میخوای به این نقطه از سختی که بگم راضیم به رضای خودت هرچی تو بخوای همونه، من دیگه هیچ حرفی ندارم فقط از دستت خیلی دلگیرم،انگار اصلا منو نمیبینی انگار دیگه بندت نبستم، انگار اون همه مناجات یادت رفته اونهمه توکل، اونهمه... گریه امونم نمیده،حالم خیلی بده،نگام کن که جز تو هیچکس رو ندارم دستمو بگیر ... الهی و ربی من لی غیرک قال شهيده...
ما را در سایت قال شهيده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : detrezohoor8 بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:18

داشتم ناشکریتو میکردمخیلی اذیت بودم، شاکی از زمین و زمون ولی یهویی این ویروس نمیدونم از کجا سر و کلش پیدا شد!!! و تونست وسط امتحانای ترم عملیم زمینم بزنه خدایا حکمت این ابله گرفتن اونم از یجای نامشخص  اونم از نوع سنگینش اونم تو این شرایط حساس و اونم توی تنهایی چی بود... یبار با خودم میگم شاید میخواستی حواسم پرت بشه این روزام بگذره یبار دیگ میگم شاید میخوای یادم بیاری که جز تو هیچکسو ندارم و چقدر ضعیفم یبار میگم خدایا حکمتشو نمیدونم ولی راضیم به رضات اینکه خودم مراقب خودم باشم، تو این وضعیتم خیلی سخته، ولی چون تو خواستی حرفی ندارم... خیلی حالم بده و تمام بدنم میخاره و تنهام و هیچ کاری از دستم بر نمیاد دیروزم که دو بار رفتم دکتر و هیچ اتفاقی نیفتاد و امروز سه امتحان سخت و پشت سر گذاشتم خدایا امتحان فردامو به تو میسپارم و همینطور جای این مریضیای بی موقع رو! بوقت27 آذر1402 همیشه از آذر ماه بدم میومد :/ امیدوارم دردش کم بشه و بذاره حدااقل استراحت کنم... قال شهيده...
ما را در سایت قال شهيده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : detrezohoor8 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:18

[نوشته ي رمز دار]  

قال شهيده...
ما را در سایت قال شهيده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : detrezohoor8 بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت: 20:02